حالا چكار كنیم؟ :: فیلمنامه کوتاه طنز
مرد: خانم صدای اون جارو برقی را كم كن دارم فوتبال می‌بینم.
زن: خوبه والا! غیرتت كجا رفته؟ تو بشینی فوتبال ببینی، اونوقت من كار كنم؟ واقعا كه! مرد هم مردهای قدیم!
مرد: چی؟ مرد هم مردهای قدیم؟! چطور وقتی من می‌گم فلان كار دیگه از سن من و تو گذشته، عصبانی می‌شی و می‌گی "من كه سنی ندارم"! حالا می‌گی "مرد هم مردهای قدیم" ؟!!
بقیه داستان در ادامه
منبع: وبلاگ شوخ وشنگ

:: موضوعات مرتبط: داستان های کوتاه , ,
:: برچسب‌ها: زلزله , زلزله تهران , تخم مرغ , سازمان پیشگیری و مدیریت بحران شهر تهران ,
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
:: ادامه مطلب
نویسنده : mounji
تاریخ : شنبه 12 اسفند 1391
داستانی کوتاه از آرایشگری که گفت خدا وجود ندارد !!

داستانی عبرت آموز از آرایشگری که گفت خدا وجود ندارد

مشتری با اعتراض گفت: “نه ! آرایشگرها وجود ندارند؛ چون اگر وجود داشتند، هیچ کس مثل مردی که آن بیرون . . .

مشروح در ادامه



:: موضوعات مرتبط: داستان های کوتاه , ,
:: برچسب‌ها: داستان کوتاه دانلود داستان کوناه داستان کوتاه دینی داستان کوتاه اسلامی داستان کوتاه مزامین دینی زیبا داستان کوتاه مذهبی اسلام در داستان کوتاه داستان کوتاه آرایشگر و مشتری داستان آموزنده دانلود داستانهای کوتاه آموزنده کاربردی داستان داستان کودکان داستان بزرگسالان داستان دوران جوانی ,
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
:: ادامه مطلب
نویسنده : mounji
تاریخ : شنبه 12 اسفند 1391

تعداد صفحات : 1
صفحه قبل 1 صفحه بعد